معنی از وسایل ورزش رزمی

حل جدول

از وسایل ورزش رزمی

نانچیکو


ورزش رزمی

ووشو

کوراش


ورزش رزمی روسی

سامبو


ورزش رزمی ژاپنی

کاراته


ورزش رزمی چینی

سانشو


رزمی کار

ورزشکار ماهر در یکی از ورزش های رزمی


از وسایل ورزشی رزمی

نانچیکو

فرهنگ معین

رزمی

(ص نسب.) جنگجوی، (اِ.) نام عمومی نوعی ورزش شامل، کاراته، تکواندو، کونک فو. [خوانش: (رَ)]

لغت نامه دهخدا

رزمی

رزمی. [رَ] (ص نسبی) جنگجو. جنگاور. حربی. (فرهنگ فارسی معین). جنگی. منسوب به رزم. اهل رزم. (یادداشت مؤلف). رزمجو:
چنگ است پای بسته سرافکنده خشک تن
چون رزمیی که گوشت ز احشا برافکند.
خاقانی.

رزمی. [رَ] (اِخ) شاعر صاحب دیوان. نام او گرگین بیگ پسر سیاوش سلطان است. شرح حال وی در تذکره ٔ نصرآبادی (ج 2 ص 43) آمده است. نسخه ٔ دیوان وی در بنگاله بدست می آید. (از الذریعه ج 9 بخش 2). رجوع به تذکره ٔ نصرآبادی ج 2 ص 43 شود.


وسایل

وسایل. [وَ ی ِ] (ع اِ) وسائل. ج ِ وسیله.اسباب و لوازم. (فرهنگ فارسی معین): با این وسایل و فضایل در خصم شکنی و دشمن شکنی بر مردان جهان فسوس کردی. (فرهنگ فارسی معین از لباب الالباب).
گر تو برانی کسم شفیع نباشد
ره به تو دانم دگر به هیچ وسایل.
سعدی.
- وسایل ارتباطی، هر چیز که ارتباط میان دو کس یا دو جا برقرار کند.
- وسایل نقلیه، وسایط نقلیه.

واژه پیشنهادی

از ورزش های رزمی

آیکیدو

بوکس

جوجیتسو

معادل ابجد

از وسایل ورزش رزمی

885

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری